چون جرم دادید. نشر و لایک.کامنت.بزاریدد

با استرس تو خونه راه میرفتم که با صدای جسیکا یخ زدم،با لبخند ضایع نگاهش کردم:ب.بله؟
{جسیکا خواهر بزرگه لیامه}

جسیکا《چیشده؟دوباره چیکار کردی؟جرئت نکن بگی هیچی》

:ع.عام...من...من...

نونا پرید وسط حرفم《امتحانشو خراب کرده همین》

جسیکا گفت《نگفتم بیشتر درس بخون!آه...حالا اشکال نداره یه امتحانه دیگه همین》

من و نونا سر تکان دادیم و به اتاق رفتیم...

:بیشتر از اینکه مامان یا بابا بفهمن میترسم جسیکا بفهمه...

نونا گفت《۲۴ یا ۲۴۰۰۰ فرق نداره وقتی پای جسیکا وسط باشه دهنمون سرو*یسه》

{۱ ساعت گذشت}
کم کم حواسمو پرت کرده بودم و داشتم با نونا پلی استیشن بازی میکردم که صدای زنگ در امد

جسیکا گفت《درو باز کنید》

نونا گفت《من نمیتونم لیام تو برو》

:من دستم مشغوله برو خودت

جسیکا گفت《از دست شما دوتا،به خدا ی روز اون وسایلتونو از پنجره میندازم پایین!》
.............................................................
"جسیکا"
درو باز کردم و با یه مرد قد بلند مواجه شدم..چشمای طلایی شبیه مار..تتو روی گردنش..آدمای سیاه پوش پشتش،
با صدای محکمی گفتم《میتونم کمکتون کنم؟》
مرد منو کنار زد و وارد شد و رو مبل نشست
................................‌‌‌‌‌.............................
با صدای جیغ جسیکا از جا پریدم و سریع به بیرون در دویدم...این کیه؟اوه..نه...

نونا گفت《اینا کی ان؟آبجی؟چیشده؟!》

مرد لعنتی زد و به مبل تکیه داد"سلام بانی"

جسیکا گفت《لیام.تو چه غلطی کردی!این مرد چی میگه؟》

#پارت_نهم
#My_little_hacker
دیدگاه ها (۱۵)

عاشق این پارتم..قشنگ کپی چت با ربات شد..البته با کیفیت ر

شب خوش

دهنمو صاف کردید😊اما خب توت فرنگی کوچولوهای منید جونم فداتون ...

پارت جدیددد لایک و نشر و کامنت فراموش نشهه

( گناهکار ) ۶۰ part خورشید کم کم از آسمان می‌رفت عصر دیر و...

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط